لطفا آب و نان و هوا نخورید :: روزنامه خبر جنوب :: نیازمندیهای خبر جنوب
NID : 197430
1399/09/06
لطفا آب و نان و هوا نخورید
فریور خراباتی در ستون طنز روزنامه آرمان چنین نوشت: کرکره آرايشگاه را در شرايطي بالا بردم که قيمت مرغ به کيلويي 36 هزار تومان رسيده اما مردم براي خريد مرغ 18 هزار توماني صف کشيدهاند، الحق که کرونا را بدجور شکست داديم! خسته نباشيم جدا! حالا همين مرغ (مثل روغن مايع) ميشود کيلويي 25 هزار تومان و ما راضي ميشويم و از دستاندرکاران تشکر ميکنيم که کيلويي 11 هزار تومان ارزانتر آن را به ما فروختهاند. باور کنيد بنده 34 سال از خدا عمر گرفتم و 34 بار تا حالا شاهد افزايش ناگهاني قيمت مرغ بودم و 34 بار شاهد صف بستن ملت براي گرفتن دو تا مرغ دولتي بودم. داشتم همين فکرهاي زشت را ميکردم که اولين مشتري وارد آرايشگاه شد.چنان ژستي هم گرفته بود انگار آتن را فتح کرده است.قدمي داخل آرايشگاه زد و اطراف را ديد زد و روي صندلي نشست . پيشبند را بستم و از ايشان پرسيدم؛ من: چقدر اصلاح کنم؟ مدير تعزيرات تهران: اصلاح فايده نداره، يه نوکگيري بکن ما بريم! من: عصباني به نظر ميايد. مدير تعزيرات تهران: اي بابا! با اين وضع قيمتها ديگه حالي به آدم ميمونه؟ من: نه والا! مدير تعزيرات تهران: احوالي به آدم ميمونه؟ من: نه والا! مدير تعزيرات تهران: پس حق بده بههم! من: حق داريد... واقعا کاري نميشه کرد؟ مدير تعزيرات تهران: صادقانه بگم که توان برخورد با اين مقدار تخلف گرانفروشي را نداريم... . من: چه جالب! مدير تعزيرات تهران: چيش جالبه؟ کجاش جالبه؟ من: خيلي شباهت داريم به همديگه! هر دو توان برخورد با گراني رو نداريم. مدير تعزيرات تهران: ميبيني خراباتي؟ ما مسئولين و شما مردم عين همديگهايم! من: نه حالا! يه تفاوتهايي هم داريم! مدير تعزيرات تهران: مثلا؟ من: تفاوتش اينه ما بابت توان نداشتنمون حقوق نميگيريم! مدير تعزيرات تهران: سس ماس پخش کن لااقل! داشتيم ميخنديديم که عضو هيات مديره اتحاديه ميوه و ترهبار با لگد در آرايشگاه را باز کرد و شروع کرد به فرياد کشيدن! به سمت ايشان رفتم، يک ليوان آب دستش داد و شانههايش را ماليدم و پرسيدم؛ من: چي شده داداش؟ عضو هيات مديره: هرچي به شما مردم ميگيم چرا گوش نميدين؟ من: چيگفته فدات شم؟ عضو هيات مديره: قيمت انار بالاست که اگه مردم هم اين ميوه را نخورن، مشکلي ايجاد نميشه! من: باشه عزيزم! چرا انقدر حرص ميخوري؟ بابا يهبلايي سرت مياد يهو... به درک خب! عضو هيات مديره: اصلا انار به چه درد ميخوره؟ جز اينکه سيستم گوارشي رو بههم ميريزه؟ من: والا! عضو هيات مديره: اصلا درسته که ما 100 دانه ياقوترو که با نظم و ترتيب يکجا نشستنرو بخوريم و نظمشونو بههم بزنيم؟ من: نه وجدانا! عضو هيات مديره: همين فرمول روي مرغم جواب ميده. من: چطور؟ عضو هيات مديره: مرغا همهش شدن آمپول داداش! خوردنشون اصلا مضره! من: گوشت قرمز چي؟ عضو هيات مديره: بمب کلسترول و چربي؟ بزنم تو دهنت به گربه بگي پسرخاله؟ من: نه لطفا...! لبنيات چي؟ عضو هيات مديره: همهش وايتسکه! من: نون؟ عضو هيات مديره: نگو نون! بگو کمپوت جوششيرين! من: آب؟ عضو هيات مديره: پر از املاح و مايه سنگکليه! من: هوا؟ عضو هيات مديره: جدول مندليف کامل! من: خب پس چي بخوريم؟ عضو هيات مديره: کوفت.. نه سماق! سماق مک بزن که ضررم نداره و قاتل چربيه! در حال صحبت بوديم که دکتر جهانپور وارد آرايشگاه شد و روي صندلي رفت و دستش را مشت کرد و فرياد زد؛ جهانپور: مردم به جاي مرغ، خاويار و بستني با روکش طلا و پسته بخورن! عبدالرضا داوري که در همسايگي ماست طبق معمول سر و صدا شنيد و مثل کفتر جلد خودش را به آرايشگاه رساند و پرسيد؛ داوري: چه خبرتونه؟ چه خبرتونننه؟ من: هيچي عبدالرضا جون! بحث قيمت مرغ و اناره! داوري: حداقل حالا که سروصدا ميکنيد لااقل دو تا بحث بدرد بخور بکنيد! من: مثلا؟ داوري: انتخابات آمريکا! من: بابا اون که تمام شد. داوري: کي گفته تموم شده؟ من: ترامپ امروز نوشت که شکسترو پذيرفته! داوري: ترامپ غلط کرد با تو... . من: خودش گفته با انتقال قدرت مشکلي نداره! داوري(با گريه): هنوز رايگيري نوادا تموم نشده... چرا دونالد؟ چرا ترامپ؟ اين چهکاري بود که کردي مرد... ما رو دور نميانداختي حالا! بعد گريهکنان همينطوري که زير لب حرفهاي نامفهومي ميزد از آرايشگاه خارج شد و در را محکم بههم کوبيد!