سرقت ادبی :: روزنامه خبر جنوب :: نیازمندیهای خبر جنوب
NID : 202331
1399/10/29
سرقت ادبی
بهار اصلانی در ستون طنز روزنامه همدلی نوشت: دکترجان ديشب در روياي ميهماني بوديم که خبر رسيد يکي از ستارههاي سنگيِ پيادهرو مشاهير هاليوود به سرقت رفته! اُپرا وينفري گفت: «سارق عزيز، کمال واقعي شخصيت شما زماني شکل ميگيرد که کار درست را، حتي زماني که ديگران آن را نميبينند، انجام دهيد. پس اون روي من رو بالا نيار و ستاره رو بيار پس بده.»ويتني هوستون گفت: «حالا از کجا ميدوني کار يکي از مشاهيره؟!» اپرا پاسخ داد: «معلومه ديگه! مردم عادي ستاره سنگي ما رو ميخوان چيکار؟! احتمالا کار يکي از مشاهير عقدهايه که خودش ستاره نداشته، چشم ديدن ستاره يکي ديگهرو هم نداشته.» هوستون گفت: «کار اون دوتا عاديها نيست؟» بعد با انگشت به من و دوستم که گوشه مجلس ايستاده بوديم اشاره کرد! دوستم سريع گفت: «ما درسته مشهور نيستيم اما خودمون با کلي ستاره از دانشگاه اخراج شديم. ستاره شمارو ميخوايم چيکار وقتي خودمون داريم؟!» من هم در تاييد حرف دوستم گفتم: «راست ميگه ما با ستاره مشاهير کاري نداريم. بخوايم بدزديم روي خودشون مانور ميديم. مثلا ميگيم نتانياهو و فرديمرکوري همشهريِ مان.» هوستون گفت: «يعني ميگي يکي از خودمون به خودمون روا نداشته؟!» فرديمرکوري گفت: «بابا طرف کارشه! نميتونه حقالزحمهاشرو دريافت نکنه چون با ما آشناست که! الان شما بري توي يه مجلس آشنا بخوني پول نميگيري؟!» اپرا گفت: «حالا ميخواين دست رو دست بذارين و تماشا کنين؟!» سيمين دانشور گفت: «مگه وقتي شنيدين بقيه از پشت کنتور ما برق ميگيرن باهاش بيتکوين استخراج ميکنن چيکار کردين؟!» اپرا گفت: «ما هيچي. مگه خودت چيکار کردي؟!» سيمين گفت: «من براشون کامنت گذاشتم: شلخته درو کنيد تا چيزي گير خوشهچينها بيايد.»اپرا آمد جواب سيمين را بدهد که چشمش افتاد به رازي و خيام. گوشه مجلس نشسته بودند و ستارهاي سنگي به عنوان ميز عسلي کنار دستشان بود. چيپس و ماستموسيرشان را هم گذاشته بودند رويش! اپرا جيغ زد: «چرا اينکاررو کردين!؟» رازي گفت: «خوب کرديم. اين ستاره اينجا کاربرديتر از کف پيادهروي هاليووده.» خيام در تاييد رازي گفت: «بر سنگ زديم دوش سبوي کاشي، سرمست شديم که کرديم اين عياشي.» رازي رو به خيام گفت: «الان اين سرقت ادبيه يا بيادبي؟» و هر دو خنديدند.